نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

من همانم که مرده بود فقط
اندکی سالخورده‌تر شده‌ام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۵:۰۹ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)
  • ۵ اسفند ۹۷، ۲۲:۲۴ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)))
نویسندگان
من ضعیفم، مطلقاً ضعیفم. بیشتر از چیزی که فکر می‌کنی. تو می‌دونی که یکی از راه‌های فرارم از این پوچیِ بی‌مرز هستی، اما نه تنها خودت از من فرار می‌کنی بلکه مجابم می‌کنی که من هم از تو فرار کنم. از راه فرارم فرار کنم. این روح پناه‌جو به چی پناه ببره هان؟ چه معنایی باقی می‌مونه. قلاب نباش، صیاد نباش. یه بارم تو شکار شو. تا کی می‌خوای بِکِشی و بُکُشی. نکنه تو هم ضعیفی؟ آره تو هم ضعیفی. چه لزومی داره این‌همه پس‌زدن و پس‌گرفتن. چرا همیشه داریم از چیزی فرار می‌کنیم و به چیز غم‌انگیزتری پناه می‌بریم که دقیقا یادآور همون چیزهاییه که ازشون گریزونیم. با خودمون چه دشمنی‌ای داریم؟ هان؟ دلمون می‌گیره بهش وعده‌های توخالی می‌دیم. کسی یا چیزی هم اگه خوش‌حالمون کنه به نبودنش فکر می‌کنیم تا ته دلمون خالی بشه. اونقد خالی که هرچی که هستو از دست بدیم. هیچ هم‌صحبتی رو نمی‌پذیریم که چی؟ که ارزش داره دنیای توی سینه‌مون جای اغیار نیست. دست‌نخورده می‌ذاریم واسه گوشه‌های دنج خودمون. به قول «موسوی» سخت است این نیاز به آدم‌ها، در یک جهان منطقیِ یک‌دست... گور بابای منطقا، اگه یه ذره فایده رو هم نداشت مینداختمش دور. ولی خوب نیست. سخته، دلگیره، غریبانه‌س کسی هواتو نداشته باشه. از هیچ جایی هیچ سیگنال مثبتی فرستاده نمی‌شه. فک می‌کنی می‌تونی از درونت شروع کنی تا بیرونت درست بشه. فک می‌کنی امید ساختنیه ولی در نهایت می‌فهمی که این واژه‌ها هیچ‌کدوم در لحظه دل آدم رو قرص نمی‌کنن فقط مسیر رسیدن بهشون می‌شه امیدواری. واژه‌هایی مثل عشق، آینده، زندگی، خوشبختی، دوستی و...
پ.ن: دلمون گرفته تو بیا. نباش خسیس! نباش خسیس!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۰۲:۴۶
جهان‌پریش

ساقی اگر تو باشی

حالم خراب خوش‌تر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۰۳
جهان‌پریش

چرا بازدیدام داره هر روز زیادتر می‌شه این‌جا؟

چرا اصلا دیگه این‌جا چیزی نمی‌نویسم؟

چرا اصلا این روزا کم‌حرف شدم؟

باید خالی بشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۳۴
جهان‌پریش

حرفی از پایان نزن، 

می‌میرم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۲
جهان‌پریش

امروز تولدمه. یه روز تکراری و عادی مث همه‌ی روزا، شاید یه‌کم غمگین‌تر، یه‌کم دلشوره‌دارتر، اما معمولی!

که زندگی دوسه‌نخ کام است و عمر سرفه‌ی کوتاهی... 

این باری که روی سینه‌هام سنگینی می‌کنه هیچ‌جوره قابل حمل نیست. امیدوارم پس‌فردا که روز بهتریه برام، حالم خوب باشه. اما نه... امکانش نیست. نمی‌شه...  کاش یکی از ما می‌تونست جلوی خودش کوتاه بیاد. تا اینجوری غم‌هامون سیگنال نفرستن. 

به من بچسب همین الان...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۲۴
جهان‌پریش

بیا بگو بهم که می‌دونی فردا چه روزیه...

بگو که حس کنم هنوز زنده‌م

میدونی؟

دیگه هیچ صدایی اون شکلی نیست

بهم نفس برسون!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۳۱
جهان‌پریش

دلم از تاریکی‌ها خسته شده

همه‌ی درها به روم بسته شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۵۳
جهان‌پریش

مشکل از من بود. من نتونستم رنگی به زندگیت بدم. آره شروع همه ی ماجرا دست من بود. اولین نفس رو من کشیدم. من بودم که جون گرفتم از تو... اما دیگه ریش و قیچی دست توعه. دیگه این توئی که میبری و میدوزی. پایانش با توعه. تویی که جون میگیری، جون منو... میدونم حال خودت خوب نیست، میدونم دنیات سوخت و خاکستری شد، میدونم آرزوهاتو پر دادی رفت، فقط یه چیزی: امید رو از من نگیر. یک جایی از زمان منتظرت میمونم. شاید عاشق موندن اینجاها معنی پیدا میکنه. منو ببخش پس...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۷
جهان‌پریش
رویا... کابوس... کابوس... رویا
کاش چیزی این وسط تغییر میکرد
کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم
وقتی هم که بیدار میشدم مرده بودم کامل
کاش از سکوتم میخواندی
چه حرف ها که سالها نهفته داشتم
و عاقبت خواهم مرد...
حتما دور از تو
حتما تنهای تنهای تنها
باور کن حرف مسخره ای نیست...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۴۳
جهان‌پریش

کاش شجاعت التماس کردن داشتم لااقل

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۱۲
جهان‌پریش

من یه بازنده ی حرفه ایم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۱۱
جهان‌پریش

کشته ای مرا، نمی خواستی اگر می خواستم آنچه از بودن یک حس دیوانه وار، ترانه های خونین می سرود را... آتش گرفتم و ساعتی ننشستی هیچ جا هیچ وقت... برای رد شدن از راه های جنون که چیزی نیست پشت پوچی های دنیای غمگینم... پشت هیچ، هیچ ماند و بی قراری های یک دستِ بی سرپناه... می میرم برای همیشه می میرم پیش از آنکه این پوچی مسخره، این زندگیِ مرده،این حس دیوانه وار را از من بگیرد. احساس می میرد عقل می میرد آنچه از من می ماند رنج است و آنچه از تو من...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۳۴
جهان‌پریش


خسته‌ام از شبِ نفرین شده در بی‌رحمی

خسته‌ام… 

می‌ترسم… 

و تو فقط میفهمی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
جهان‌پریش

.

به بچه‌ای که توام در میان جاریِ خون…

.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۹
جهان‌پریش

توی دنیای موازی احتمالاً پیرزنی هستم غرغرو، که قندخون بالا و دیابت دارد، بدون اینکه از آن‌ها رنج ببرد، اهل نماز و روزه نیست، از شوهرش تمکین نمی‌کند و حاضر نیست دستش را جلوی بچه‌هایش دراز کند.

پیرزنی که آرزوی مرگ نمی‌کند اما مرگ را دوست دارد به اندازه‌ی چارقد گل‌گلی‌اش. زندگی برایش دندانی‌ست که بعد دندانی فرومی‌ریزد و بعد تمام.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۲:۳۳
جهان‌پریش

.

از خاکسترِ جنازه‌ام بوی تو خواهد آمد…

.

.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۰
جهان‌پریش

چشم‌هایم تقدیم به تو... اگر لحظه‌ها امان می‌دادند، آخرین تصویرت را قاب می‌کردم پشت ذهن خاطره بازم. ای آخرین کشتی از این دریا که روی گونه‌هایم روان می‌شود بیرون بزن. لنگر بگیر توی چشم‌هایم. دارد این فراموش‌کاری آزارم می‌دهد. بگذار تو را ثبت کنم در نگاهم که این یعنی تو را از دست نخواهم داد. دست‌هایم تقدیم به تو...


پ.ن: به جز تو هیچ‌کس اینجا نیست…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۱:۲۳
جهان‌پریش

‏هر وقت برایم آرزوی خوشبختی می‌کردی، یعنی می‌خواستی خودت را از من بگیری یا لااقل این را بفهمانی که «اومدنی رفتنیه».


پ.ن: نفس نکش همین الان همه از تو هوا میخوان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۰
جهان‌پریش
.
به یاد من که نمی‌افتی

هجوم شادی و غم هستی

تو عاشقانه‌ترین شعرِ

تمام زندگی‌ام هستی

ج.ح

غزل جدید......
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۲:۲۶
جهان‌پریش

آخرین پیغامی که فرستادم لبخندی بود که هیچ‌گاه نزدم. آخرین حرفی که نزدم عذرخواهی ساده‌ای بود که نه از سر ِ غرور که از روی حماقت از زبان الکنم بیرون نیامد. آخرین شعری که از من خواندی، آخرین التماسی بود که اولین التماس عمرم بود.

 از آخرین «دوستت دارم» اما زمان زیادی نمی‌گذرد. که «دوستت دارم» همین حالاست. همین حالا که زمان ایستاده است و در من رسوخ کرده‌ای انگار...

صدایم کن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۷ ، ۰۵:۴۸
جهان‌پریش