نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

من همانم که مرده بود فقط
اندکی سالخورده‌تر شده‌ام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۵:۰۹ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)
  • ۵ اسفند ۹۷، ۲۲:۲۴ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)))
نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است


چهره ات را به خاطر نمی آورم

رجوع می کنم به آخرین سیگار

امّا تو هربار تازه ای 

بی آنکه حفظت کنم در ذهنم

یعنی نمی توانم!

باید پیش از آن که ترکم کنی

سیگار را ترک کنم...


"ج.ح"


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۰۰:۱۰
جهان‌پریش

من اهل افترا زدن به کسی نیستم،

ولی 

از مادرت بپرس

که قبل از تولّدت

همخوابه ی فرشته ای نبوده است؟

ج.ح
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۳
جهان‌پریش

از کــوچ، عقب ماندم و تنهـا رفتی

زخمی شده بودم که به یغما رفتی


راضی نشدم بـه رفتنت یک لحظـہ

امّــا خودمانیم، چه زیبــا رفتی...

جعفر حبیبی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۵
جهان‌پریش

دریا برایِ مردنِ ماهی

بی اختیار فاتحه می خواند

ماهی به خنده گفت که: گاهی

هجرت، علاجِ عاشقِ تنهاست...

اما درون تابه نمی پُخت

از بس که بی قرارِ وطن بود

"حسین صفا"

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۴
جهان‌پریش

عشق مث سیگار میمونه. پک اولُ که زدی لذت بخشه. بقیه اش (اگه باشه) عادت و عادت و عادته... به قول خودم:

بعد یک پُک تمام خواهد شد

مثل سیگار انتها دارد...

در جهانی که من در آن هستم

عشق تاریخ انقضا دارد

________________________________

پ.ن: میتونین قبول نداشته باشین :)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۲
جهان‌پریش

غزل روزنه ایست برای فرار از شب هایی که بی خوابی امانم را می بُرد!


من از شلوغی دنیا خوشم نمی آید

از این همه دلِ تنها خوشم نمی آید


اگرچه خواهش بسیاری از تو داشته ام

از اعتراف زلیخا خوشم نمی آید


تو رفتی و شب و روزم پر از نبودن توست

از این همه شب یلدا خوشم نمی آید


از آن مسیر که رفتی_دلم که می گیرد

عبور می کنم اما خوشم نمی آید


خوشا به حال تو و عاشقانِ بعدی تو

از این قبیل پسرها خوشم نمی آید


به خاطر دل من به کسی نگاه نکن

ببند پنجره هارا , خوشم نمی آید


در انتظار کدامین بهار از پاییز

خوشم می آمد و حالا خوشم نمی آید؟


شروع شد غزلم با نگاه عاشقِ تو

تمام شد غزلم با خوشم نمی آید!

جعفر حبیبی

94/12/13

__________________________________________________________

پانوشت اول: برای دیگران شادی را میخواهم اما برای خودم غم.. را. غمی که با یک غزل تمام می شود!

پانوشت دوم: می دیدمِت , دست و پامُ گم می کردم!!

دست و پام پپیشکش! خودت کجایی که پیدات نیست؟!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۴
جهان‌پریش