نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

من همانم که مرده بود فقط
اندکی سالخورده‌تر شده‌ام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۵:۰۹ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)
  • ۵ اسفند ۹۷، ۲۲:۲۴ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)))
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

یکی از باگ‌های بزرگ من اینست که هیچگاه گفتن «دوستت دارم» را یاد نگرفتم. اصلاً زبانم کوتاه و دهانم تنگ است. دوست داشتم بارها و بارها به همه‌ی آنهایی که از کنارم رد می‌شدند و برای ثانیه‌ای سکوتشان مرا غرق می‌کرد بگویم که چه اندازه دوستشان دارم! حتی یک قطره، حتی هیچ!

به مادرم به پدرم به همه‌ی آنهایی که ممکن است یک روز اگر هم بگویم دوستشان دارم نخواهند شنید.

اگرچه یکبار در زندگیم «دوستت دارم» را برای یک نفر نوشتم. اما خب نوشته به درد لای جرز می‌خورد. هزارتا شعر هم جای این جمله را نمی‌گیرد وقتی که از زبان واقعاً عاشقت جاری شود. 

من سرشکسته‌‌ترینم. کاش زبان چشمهایم را می‌خواندید. کاش حرفی بین سکوت ما رد و بدل می‌شد به زیباییِ «دوستت دارم».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۰۳:۱۱
جهان‌پریش

عشق مث سیگار میمونه. پک اولُ که زدی لذت بخشه. بقیه اش (اگه باشه) عادت و عادت و عادته... به قول خودم:

بعد یک پُک تمام خواهد شد

مثل سیگار انتها دارد...

در جهانی که من در آن هستم

عشق تاریخ انقضا دارد

________________________________

پ.ن: میتونین قبول نداشته باشین :)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۲
جهان‌پریش

فرصتی دارم برای نوشتن...

با دستهایم , چشم هایم, حنجره ام...

با نفس هایم می نویسم!!


با نفس های بی مخاطبِ خود

از تو در باد شعر می گویم

من که زیرِ شکنجه ها هستم

جای فریاد, شعر می گویم


همیشه راه برگشت کوتاه تر و سخت تراست...

ما نمی رویم

ما بوده ایم و بودنی

ماندنم جای خودم را تنگ می کند

پس...

برمی گردم!!

به آنچه مرا بود ...

اما با شعر!

با آنچه که از کالبد عشق تراشیده ام!

آری!

من...

عشق...

شعر...

تمام نمی شویم...


جعفر حبیبی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۹:۲۶
جهان‌پریش