انتظار بیهوده داشتن، از ارتباطی بیهودهتر
بارها شده در میان دوستان حقیقی یا مجازیام این حرفها را بشنوم یا بخوانم که چقدر فلانی مزخرف میگوید، اباطیل مینویسد، پست و استوری چرند میگذارد، چقدر شوآف میکند، چقدر تصنعیست، چقدر حالبههمزن است، ای کاش توییتر نصب نمیکردم، کاش این یارو چسنالههایش را ببرد در اینستاگرام بریزد. مگر اینجا خانهٔ خالهاش است که راهبهراه پرتوپلا میبافد، عکسهای مسخرهٔ دونفرهاش را میگذارد، پز ماشینش را میدهد، میخواهد بگوید من شاعر و فیلسوفم و چپ و راستِ ما را هرزه میکند!
«البته اعتراف میکنم که گاهی خودم هم اینها را میگفتم و میگویم.»
اما واقعاً ایراد کار کجاست؟ آیا واقعاً یک صفحهٔ مجازی کوچک چیز زیادیست که یک نفر از دنیا بخواهد؟ آیا در دنیای مجازی قرارداد یا قانونی وضع شده که افراد و نوشتهها را از نظر کیفیت دستهبندی کند؟ چه اصراریست که وقتی نشریات کسی را دوست نداریم باید دنبالکننده، خواننده و بینندهاش باشیم؟ این چه مرضیست که در این فضا رسوخ کرده و کمکم و رفتهرفته وارد خلق و خوی ما شده! این چه تعارفیست که با هم داریم. چرا افراد را به چشم یک عدد و لایک میبینیم؟ پیش خود میگوییم حالا اشکالی ندارد بگذار اباطیل ببافد و من بخوانم و مغزم را پر کنم، او هم در ازای آن مرا میخواند و لایکم میکند و خوبیم و خوش و مهربان. چرا اصرار داریم الکی الکی دورمان پر از آدم باشد در حالیکه آنقدر در سادگی و یکنواختی زندگی غرق شدیم که اصلاً تحمل شنیدن و خواندن خیلی حرفها را نداریم. عزیز من، دوست من، رفیقجان، فالور من، همسایهٔ مجازی، برای خودت بنویس. اگر حرف تازهای زدی و کسی دوست داشت دمت گرم. انتظار بیهوده هم نداشته باش. از کسی هم خوشت نیامد دنبالش نکن مرض که نداری!