نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

من همانم که مرده بود فقط
اندکی سالخورده‌تر شده‌ام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۵:۰۹ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)
  • ۵ اسفند ۹۷، ۲۲:۲۴ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)))
نویسندگان

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است


دیکتاتوری چرا بد است ؟
زیرا جز شخص دیکتاتور وشخصیت دیکتاتور ، دیگر شخصیت ها از میان می روند، درشخصیت او حل می گردند و جامعه ای با میلیون ها انسان مصلحتی، تنها دارایِ یک "من " ، یک "انسان حقیقی" ، و "یک شخصیت"است و چنین است که جامعه فقیر می شود و منحط.
"دکتر علی شریعتی"
____________________________________________
پ.ن1: بعد از مدت ها سلام به دوستان... چیزی برای عرضه نداشتم(!)
پ.ن2: به قول سرهنگ: کجا میری برادر؟ بایست!!
۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۶
جهان‌پریش

قرار نبود تمدّن چندهزار ساله از ما یک مشت نژاد پرست بسازه...


پ.ن1: چند وقت پیش تو اینستا به یکی گفته بودم شعر موزون و اوزان اولیه ی شعری و... توسط عرب زبان ها به جریان افتاد. با اینکه میدونم هیچ اطلاعی نداشت پرید بهم و شروع کرد به سخنوری! و شاهنامه خوانی... جالب اینه من از ادبیات میگفتم اون از زبان، من از تاریخ اون از جغرافیا!! خلاصه اینکه ما ایرانی ها غالباً نژادپرست و قوم گراییم.

پ.ن2: هوا داره کم کم دل پذیر میشه!! :))

پ.ن3: هه!!

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۳۷
جهان‌پریش

غم تنهایی اسیرت میکنه 

تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

____________________

پ.ن: عازم دانشگاهم و تو فکر سفر و بقیه ی زندگی ... 

فعلاً کوتاه مینویسم دردهامو... عذر

;)

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۶
جهان‌پریش

غم ِِ جُمعه عصــر و

غریبىِ حصر و

یه دنیا محالو

تو سینهَ م گذاشتی

پ.ن: جمعه ها خون جای بارون میچکه... :(

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۲
جهان‌پریش

دو گروه از مرگ نمی ترسند و از آن ابایی ندارند

یکی آنانکه همه چیزشان را باخته اند

و دیگر آنانکه همه چیز را بُرده اند...

ج.ح

________________________

پ.ن1: چقد حال همه بده... چه روزهای غمگینی... گذشته کجایی دقیقاً کجایی؟؟ 

پ.ن2:مث یه قایق متروک توی دریای جنوبم / دارم از توو پاره میشم به همه میگم که خوبم... :( مهدی موسوی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۷
جهان‌پریش

باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می برم:

خیلی دلم می خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یکبار، از میانِ مُرده ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانه های جمعی دارم، چند روزنامه بخرم.

این آخرین آرزوی من است؛ روزنامه ها را زیرِ بغل می زنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان برمیگردم و از فجایعِ این جهان باخبر می شوم.

و سپس، با خاطری آسوده، در بسترِ امنِ گورِ خود دوباره به خواب می روم.

با آخرین نفسهایم . . .

"لوئیس بونوئل"


۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۲
جهان‌پریش

از کــوچ، عقب ماندم و تنهـا رفتی

زخمی شده بودم که به یغما رفتی


راضی نشدم بـه رفتنت یک لحظـہ

امّــا خودمانیم، چه زیبــا رفتی...

جعفر حبیبی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۵
جهان‌پریش
گفتنی ها کم نیست اما...
کاش چشمامو ببندم , بیدار شم ببینم خوابم... خوابیم... خواب بودیم!!
کاشکی باز بخوابیم ولی تا به ابد...
#پلاسکو
#شرم
#عوضش_امنیت...
#عوضش_میرم_بهشت
___________________________________
پ.ن: حرف هایی تو دلم بود که ... باشه برای بعد!!
۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۹
جهان‌پریش