از کــوچ، عقب ماندم و تنهـا رفتی
زخمی شده بودم که به یغما رفتی
راضی نشدم بـه رفتنت یک لحظـہ
امّــا خودمانیم، چه زیبــا رفتی...
جعفر حبیبی
از کــوچ، عقب ماندم و تنهـا رفتی
زخمی شده بودم که به یغما رفتی
راضی نشدم بـه رفتنت یک لحظـہ
امّــا خودمانیم، چه زیبــا رفتی...
جعفر حبیبی
می گفت پدر که افتخار آورده
یک جفت پرنده از شکار آورده
این باغ بزرگ اگرچه پر رونق بود
چندیست فقط تبر به بار آورده
جعفر حبیبی
پ.ن: امیدی نیست؟