شبی در منزل شیخ الشیوخ مهمان بودند و ولیمه قبولی دانشگاه پسر شیخ تناول میکردند.
اطعمه و اشربه فراوان بود که ناگاه برق رفت و مجلس در تاریکی مطلق فرو رفت.
یکی از شیوخ پیشنهاد داد که تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی محتویات سفره را در تاریکی هاپولی کند.
القصه صدای ممتد کف زدن بلند بود تا اینکه برق آمد و اتاق روشن شد. چشم همه به سفره افتاد که حسابی غارت شده بود و دریغ از یک هل پوچ!
شیخ گفت: ما که همه دست میزدیم؛ نکند جنیان سفره را غارت کرده اند!
در این لحظه رئیس اجنه بر آنان ظاهر گشت و گفت: شما هریک با یک دستتان به روی رانتان میزدید و با دست دیگر غذاها را بسرعت در گلو و شکمتان میریختید تا مبادا از دیگران عقب بیفتید، آنوقت تقصیرش را می اندازید گردن اجنه ؟!
.یکی از قلندران فرزانه که شاهد ماجرا بود گفت: دل بد مدار که اینان در این کار ید طولایی دارند و سالهاست که با یکدست بر سر و سینه میزنند و با دست دیگر جیب خلایق را خالی میکنند و میگویند اجنبی برد !!
پ.ن: نگذارید برق ها را خاموش کنند . . .!
...
با اینکه هیچ وابستگی جناحی خاصی ندارم، اما باشنیدن این خبر واقعا شوکه شدم[با خنده ای تلخ] : "خاتمی حق ندارد در تشییع جنازه ی مرحوم هاشمی و اقامه ی نماز میت شرکت کند!!"
البته حدس میزدم بامرگ هاشمی حکومت به سمت یک سو شدن خواهد رفت. شاید این اولین اقدام باشد. باید به این دوستان عرض کرد که:
اولاً هاشمی و خاتمی همفکری و همسویی بیشتری باهم داشتند تا...[یکجا نشینی این دو اسم را در مرده باد و زنده باد های دوستان هم شنیدیم].
دوماً خیال نکنند با این اقدام جلوی آشوب مردم را میگیرند در حالیکه این اقدامات رفته رفته تعداد معترضین را زیاد میکند.[چراکه آدم بی علاقه به سیاستی مثل مرا به حرف آورده]
سوماً باید با گفتمان و منطق مردم را اقناع کرد. نه حذف کردن مخالفان از سر راه و دادن القاب ِ گوناگون به آنان. باید حرف های هم را گوش کرد! تا در سایه ی اعتدال آرمان های کسی له نشود!
_____________________________________
پ.ن: شخصا هیچ علاقه ندارم که در مورد سیاست اینقدر واضحانه متن بنویسم. اما این اقدامات مضحک و اقدامات سرکوب گرایانه ی مشابه آن که قطعاً به ضرر مملکت است به حرفم آورد...
می گفت پدر که افتخار آورده
یک جفت پرنده از شکار آورده
این باغ بزرگ اگرچه پر رونق بود
چندیست فقط تبر به بار آورده
جعفر حبیبی
پ.ن: امیدی نیست؟