بی نفسی
پنجشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۵۹ ب.ظ
این هوا آلوده ست
حتی تو شعرِ کوهن
تو کجایی الان؟
منبعِ اکسیژن
نور سفید روی سرم سنگینی می کند و خون توی رگ هایم خشک می شود. کوهن توی گوشم... دَنس می تو یور بیوتی... روی تخت بالا می آورم. مثلا چه پایان تلخی در انتظارم است؟ هیچ برداشتی از جهان بیرون ندارم، حالا که دنیای بهتری را توی ذهنم ساخته ام. بیدار می شوم. دنس می تو دِ اِند آو لاو... آلارم گوشی میگوید: هشدار به تعویق افتاد! سرگیجه ام بند نمی آید. یک خواب ابدی میخواهم. اگر سراغم را نگیری بند نمی آید حرف های خیسم. آخ! آیم یور مَن...؟
۹۷/۰۸/۰۳