نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

وقتی که غیرِ دیوار هم‌صحبتی ندارم

نامه‌‌هایی که پاره خواهم کرد

من همانم که مرده بود فقط
اندکی سالخورده‌تر شده‌ام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۵:۰۹ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)
  • ۵ اسفند ۹۷، ۲۲:۲۴ - ♕αяαмεsн♕ ...
    :)))
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجتماعی» ثبت شده است


شبی در منزل شیخ الشیوخ مهمان بودند و ولیمه قبولی دانشگاه پسر شیخ تناول میکردند.

اطعمه و اشربه فراوان بود که ناگاه برق رفت و مجلس در تاریکی مطلق فرو رفت.

یکی از شیوخ پیشنهاد داد که تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی محتویات سفره را در تاریکی هاپولی کند.

القصه صدای ممتد کف زدن بلند بود تا اینکه برق آمد و اتاق روشن شد. چشم همه به سفره افتاد که حسابی غارت شده بود و دریغ از یک هل پوچ!

شیخ گفت: ما که همه دست میزدیم؛ نکند جنیان سفره را غارت کرده اند!

در این لحظه رئیس اجنه بر آنان ظاهر گشت و گفت: شما هریک با یک دستتان به روی رانتان میزدید و با دست دیگر غذاها را بسرعت در گلو و شکمتان میریختید تا مبادا از دیگران عقب بیفتید، آنوقت تقصیرش را می اندازید گردن اجنه ؟!

.یکی از قلندران فرزانه که شاهد ماجرا بود گفت: دل بد مدار که اینان در این کار ید طولایی دارند و سالهاست که با یکدست بر سر و سینه میزنند و با دست دیگر جیب خلایق را خالی میکنند و میگویند اجنبی برد !!


پ.ن: نگذارید برق ها را خاموش کنند . . .!

...

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۹
جهان‌پریش
به نظرم مشکل ما در انتخاب راه عقیدتی صحیح این است که بیشتر ما به فردگرایی مبتلا هستیم به جای آرمان گرایی. یعنی اگر من حامی و خواستار آزادی هستم نباید برای دفاع از آزادی صرفا طرفدار یک فرد آزادیخواه باشم و خودم را به او بچسبانم یا خودم را شکل او دربیاورم. زیرا اگر فردا آن فرد هر غلطی بکند[امکان غلط کردن در هر انسانی وجود دارد!] که مصداق نقض آزادی باشد، من نوعی باید با هزار بهانه ی جورواجور خودم را توجیه کنم و با خودفریبی از آن فرد حمایت کنم که مبادا دست از راه کشیده باشم.
تازه شم!! برای آزادی گروه های مخالف خودم ارزشی قائل نباشم...
تف هم نمی ارزد...
"ج.حبیبی" [این ها را در بحث های سیاسی می توان فهمید]
____________________________________________________
همینطوری نوشت: ما مرده ایم و قرص نمی فهمد...ما مرده ایم و تیغ نمی داند.... میگویمت رفیق و کسی چیزی...از واژه ی رفیق نمی داند... ما آرمان رفته به گا هستیم!!
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۹
جهان‌پریش

می گفت پدر که افتخار آورده

یک جفت پرنده از شکار آورده

این باغ بزرگ اگرچه پر رونق بود

چندیست فقط تبر به بار آورده

جعفر حبیبی

پ.ن: امیدی نیست؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۹
جهان‌پریش